بررسی فروع ثلث یا تواقیع
فروع خط ثلث یعنی اقلامی که از خط ثلث به وجود آمدند، شاخه های دیگر از خط ثلث، مانند خط توقیع و رقاع و غُبار و مسلسل که هر کدام به دلایل خاص خود، در طول تاریخ مورد استفاده قرار میگرفته است. پس با ما همراه باشید با بررسی فروع ثلث یا تواقیع(قلم توقیع، قلم رقاع، قلم غبار، قلم مسلسل).
قلم توقیع
بنیاد و پیدایش و دگرگونی
توقیع، یکی از خطوط ششگانه (اقلام سته) اسلامی میباشد.
از این خط بیشتر در نوشتن توقیعات استفاده میشده است و از همین رو آن را «قلم توقیعات» نیز گفتهاند.(حبیب الله فضائلی، اطلس خطّ، ج۱، ص۲۶۵ـ۲۶۶.)
این خط از خط ثلث گرفته شده و شیوه مشهور آن «توقیع مطلق» است.(نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدّن اسلامی، ج۱، ص۶۰۳.)
توقیع را خطی مشترک بین ثلث و نَسْخ نیز دانستهاند.(عفیف بهنسی، الخطّ العربی: اصوله، ج۱، ص۵۳.)
توقیع و رقاع پس از خط ثلث به وجود آمده است به چند دلیل:
1)ابن ندیم در الفهرست طی شمارش اقلام اصلی و موزون تولید قلم رقاع را از خفیف ثلث دانست و خفیف ثلث مساوی با توقیع است و علاوه در وصف قلم رقاع و مورد استعمالش چنین نوشت:
یکتب به التوقیعات و ما اشبه ذلک و بنابراین رقاع و توقیع در ضمن اقلام الفهرست بیتفاوت است.
2)صبح الاعشی نقل کرد که یوسف برادر ابراهیم شجری قلم جلیل را از اسحاق حماد بیاموخت و از آن قلمی نازک و باریک پدید آورد. ذوالرّیاستین آن را بپسندید و آن را ریاسی نام نهاد و بعض از متاخران گمان کنند که آن قلم توقیعات باشد این قول را با قول اوّل امکان تلفیق است و ممکن است اقلام موزون بعداً تحت روش اقلام ریاسی اصلاح و تهذیب یافته و احتمال توقیع هم صحیح باشد زیرا ما نام قلم رقاع را در هر دو دسته میبینیم.
3)شکل و صورت ظاهر خط توقیع که متداول است گواه و دلیل قاطع است که از مشتقات ثلث میباشد بنابراین زمان وضع و واضع توقیع و رقاع به خوبی روشن نیست لکن سابقه اسمی آن دو با دو قلم دیگر مسلسل و غبارالحلبه به نیمه قرن دوم هجری میرسد و چنان که گفته شد مخترع قلم مسلسل و غبار الحلبه احول محرّر بوده است.صورت قدیمی این چهار خط از دو کتاب صبح الاعشی و جامع محاسن بهطور صریح به ما رسیده و قدیمتر از آنها بر ما پوشیده است.
بنابر مشهور یوسف سَجْزی این خط را اشاعه داد و فضل بن سهل ذوالریاستین (متوفی ۲۰۲)، وزیر مأمون، دستور داد نوشتههای دیوانی را با آن کتابت کنند؛ به همین سبب این خط را «ریاسی» نیز خواندهاند.(قلقشندی، ج۳، ص۱۲.)
برخی، محمدبن خازن را مُبدع خط توقیع و رِقاع دانستهاند که ظاهراً همان ابوالفضل احمدبن محمد خازن دینوری خراسانی (متوفی ۵۱۸) است که فضائلی به او اشاره کرده است. برخی نیز ابداع توقیع را، مانند دیگر خطوط ششگانه، به ابن مُقْله (متوفی ۳۲۸)، دبیر و خوشنویس معروف و وزیر چند تن از خلفای عباسی، نسبت دادهاند.(علی راهجیری، تاریخ مختصر خط و سیر خوشنویسی در ایران، ج۱، ص۶۸.)
مبدع خط توقیع
به نوشته میرعلی هروی (متوفی ۹۵۱) و مجنون رفیقی هروی خوش نویس اواخر سده نهم و نیمه نخست قرن دهم، ابن مقله از خط ثلث، پنج خط دیگر استخراج کرد که یکی از آنها توقیع است. به گفته راهجیری ابن مقله برای اینکه کتابت قرآن با خطوط دیگر فرق داشته باشد، خط توقیع را ابداع کرد، اما بعید است که این مطالب درست باشد، با توجه به اسم این خط و اینکه در اوایل بیشتر برای نوشتن توقیعات به کار میرفته، احتمالاً ابن مقله توقیع را فقط قانونمند کرده است.(حمیدرضا قلیچ خانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، ج۱، ص۴۳.)(مهدی بیانی، احوال و آثار خوش نویسان، ج۴، ص۱۰۱۶.)
تفاوتهای توقیع و ثلث
توقیع با ثلث تفاوتهایی دارد: در توقیع پُری و فربهی حروف یکسان و یکنواخت و در نتیجه به دور مایلتر است، اما قلم ثلث نیاز به «قَطّ محرّف» (برش مورب قلم) دارد؛ در توقیع حروف گردتر و گودتر است و بر خلاف ثلث میتوان بعضی حروف را بدون تَرْویس (سَرَک) نوشت؛ «فتح و طَمْس» (باز و بسته بودن) دایره ف، ق، و، م، و حلقه لا (حلقه اتصال لام به الف) در این خط مجاز است، اما هنگام ضرورت آنها را به صورت بسته مینویسند؛ در توقیع، شکلها و صورتهایی برای حروف وجود دارد که در ثلث نیست، همچنین کوچکتر بودن حروف توقیع از ثلث موجب سهولت و روانی آن برای کتابت بوده است.(حبیب الله فضائلی، اطلس خطّ، ج۱، ص۲۶۸.)
در سده نهم و دهم عثمانیها خط توقیع را برای تحریر اجازهنامه خطاطی به کار میبردند، ازین رو به «خط اجازه» نیز شهرت یافت. به گفته فضائلی، محمود یازر خطاط ترک و محمدطاهر مکی صاحب تاریخ الخط و آدابه، خط توقیع و اجازه را یکی دانستهاند.
اما برخی دیگر خطّ توقیع را بر دو گونه تقسیم کرده اند، یکی شیوه متداول در ممالک عربی به نام خط اجازه دیگر شیوهای که کتاب صبح الاعشی معرفی کرده است
صبح الاعشی چنین معرفی میکند: قلم توقیع _ توقیع بدان جهت نامیدند که خلفا و وزرا بر پشت کتابهای داستان و نامهها با آن مینوشتند و آن را قلم توقیعات به طور جمع نیز گفتهاند در ورقی به قطع ثلث نوشته میشود و قواعد حروف و اوضاع آن در اصل مانند ثلث است جز در چند چیز:
1)قطع قلم در توقیع به دور مایلتر است برخلاف ثلث که به تحریف مایلتر بود زیرا که در خطّ توقیع پُری و فربهی حروف یکسان و یکنواخت است برخلاف ثلث که دارای تشعیرات و محتاج تحریف میباشد.
2)حروف توقیع گردتر وگودتر از ثلث نوشته میشود و تقویر و استداره در توقیع بیشتر است.
3)منتصبات توقیط مانندثلث با ترویس(َسَرک) میباشد ولی در غیر منتصبات بعض حروف را میتوان بدون ترویس نوشت.
4)گفتهاند در فاء، قاف، میم، واو و حلقه لام الف فتح و طمس(باز و بسته) هر دو جایز است ولی بهتر آن که در بعض این حروف در حال ضرورت گرفتگی روا دارند و الا فلا.
5)شکلها و صورتهایی از حروف در توقیع هست که در ثلث نیست مانند را و واو مقور« رو» (این را و داو مروزه در خط سرس استعمال میشود) و راء و واو بترا (رو) و را و واو مخطوف« رو» این دو قسم را جز در تنگنای خطّ و ناچاری استعمال ندارد و عین بترا(حح) این شکل به کلی از استعمال افتاده است(صبح الاعشی جز ثالث).
این اشکال هم در ثلث روا نیست ولی در توقیع و رقاع نوشتهاند ممدود، ثمرته، مرحونه، عبدهم، ظهیر، من الحجره، الامال، الرحمن، الرحیم، علی، محمد، و غیره(استاد حبیب الله فضائلی).
محمد طاهرالمکی درباره توقیع چنین میگوید: خطّ اجازه یا توقیع، خطّی بین ثلث و نسخ است و اساس و قواعد آن را یوسف شجری وضع کرد و آن را از خط جلیل بیرون آورد صاحب تاریخ الخطّ اختراع جدید قواعد توقیع را به میرعلی تبریزی نسبت داده است ر نوشتههای ما این موضوع نیامده و محمد طاهر هم سند آن را ذکر نکرده که اختراع یا اصلاح قواعد جدید توقیع نسبت به میرعلی تبریزی تا چه اندازه صحت و اعتبار خواهدداشت. و در تعلیم این خطّ صعوبتی نیست و کاتب محتاج تمرین زیاد نمیباشد زیرا کیفیت امتزاج و اختلاط بین ثلث و نسخ در ذهن او وجود دارد(تاریخ الخط وآدابه).
در این صورت صاحب تاریخ الخطّ توقیع و اجازه را یکی دانسته است که علاوه بر این بیان نمونهای از خط اجازه خود آن را تایید کرده است . قبل از وی محمود یازر طاط ترکیهای نیز در کتاب خود خط توقیع و اجازه را یکی دانسته و چنین نوشته: (tevki(icaze) )(توقیع(اجازه)) و نمونه آن را نیز از خط اجازه آورده است.
مؤلف مصورالخطّ العربی نیز خطّ اجازه را با توقیع یکی میداند و میگوید که آن یکی از اقلام قدیمه است و اجازه یعنی گواهینامه و مخصوصاً در نوشتن گواهینامه خطّ به خطاطان از طرف اساتید میان عثمانیان متداول بوده و بدین مناسبت به اجازه معروف شده است و از قرن نهم و دهم هجری به این صورت اجازه دیده شده است امّا حقیقت آن است که توقیعی را که صبح الاعشی معرفی کرد و نمونههای قدیم آن با نمونه جامع محاسن که صریحاً به نام توقی معرفی کرده مطابقت دارد با خط اجازه تفاوت نشان میدهد.
1)خطّ اجازه ظریفتر از طوقی با تمام قواعد ثلث و بعض ترکیبات و اتصالات وقی و حرکات نرم و گرم بیشتر دیده میشود.
2)توقیع قدیم بین ثلث و رقاع است و خط اجازه بین ثلث و توقیع و نسخ است(نسخ شیوه عربی).
3)قطّ قلم توقیع کمی مایل به دور و قطع قلم اجازه مانند ثلث معرف کامل است.
بنابراین خط اجازه اگرچه از ثلث تولید شده تحت تاثیر توقیع و رقاع و نسخ هم بوده و همچنان که مؤلف مصورالخطّ گفته است این خطّ از قرن نهم و دهم برای نوشتن اجازه نامه خطاطی به کار رفته است بدین نام شهرت یافته است با این تفصیل با توقیع قدیم یکی نیست و دو نوع خط از توابع ثلث میباشند.
تفاوتهای توقیع با خط اجازه
اما توقیعی که قلقشندی معرفی کرده است با خط اجازه تفاوتهایی دارد: خط اجازه ظریفتر از توقیع است؛ توقیع بین ثلث و رقاع است و خط اجازه بین ثلث و توقیع و نسخ؛ قلم خط اجازه، مانند ثلث، محرّف کامل است، بنابراین خط اجازه گرچه از ثلث گرفته شده است با توقیع یکی نیست. خط رقاع نیز تابع قلم توقیع است. (حبیب الله فضائلی، اطلس خطّ، ج۱، ص۲۶۸.)
ابن ندیم: خط رقاع را بر گرفته از خفیف ثلث دانسته که خفیف ثلث همان توقیع است؛ بنابراین، از دیدگاه او رقاع و توقیع تفاوتی ندارند. رقاع به موجب احتیاج و تندنویسی و مختصرنگاری از توقیع به وجود آمده است.(حمیدرضا قلیچ خانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، ج۱، ص۹۸.)
به نوشته فتح الله سبزواری، رقاع تابع توقیع، و تعلیق فرع رقاع و نسخ است. به گفته قطب الدین محمد قصه خوان، خط تعلیق نیز از رقاع و توقیع گرفته شده و در واقع تعلیق ترکیبی از توقیع و رقاع است. (حمیدرضا قلیچ خانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، ج۱، ص۱۲۷.)
برخی، قلم دیوانی را نیز از شاخه های خط توقیع دانستهاند.(عبدالفتاح عباده، انتشار الخطّ العربی فی العالم الشرقی و العالم الغربی، ج۱، ص۲۱.)
رواج خط توقیع
توقیع یکی از خطوط انتخابی یاقوتِ مستعصمی (متوفی ۶۹۸) بوده و تا مدتی بعد از وی نیز رواج داشته است. در پایان قرآنها و کتابها، نام سفارش دهنده یا کسی که کتاب به او اهدا میشده، زمان و مکان کتابت و نام کاتب را به خط توقیع مینوشتهاند. در ایران بتدریج خط رقاع که آسانتر بود، جای توقیع را گرفت و امروزه توقیع فقط برای تفنن نوشته میشود. در ممالک اسلامی عربی، فقط از خط اجازه و رقاع استفاده میشود و از خط توقیع فقط در نوشتن متون قدیمی استفاده میشده است.
مروجان خط توقیع
برخی از مروجان و نگارندگان خط توقیع در دورههای گوناگون عبارت بودهاند از: علی بن هلال مشهور به ابن بَوّاب (متوفی ۴۱۳) جمال الدین یاقوت مستعصمی، احمد رومی در قرن هشتم، مبارک شاه قطب شاگرد یاقوت مستعصمی در قرن هشتم، عبدالرحمان صائغ در قرن نهم، عبدالله آماسی در قرن نهم و دهم، طیبی صاحب جامع محاسن در قرن دهم و حافظ عثمان (متوفی ۱۱۱۰)مروجان و استادان توقیع و رقاع و فروع دیگر ثلث پیش از ابن مقله همان اشخاصاند که در ثلث نام بردیم و بعد از ابنمقله هم در فصل نسخ بیان خواهد شد. یاقوت در معجم الادبا گفته است ابن مقله وزیر در نوشتن رقاع و توقیعات یگانه جهان بود و هیچکس با او برابری نتوانست کرد.(غلامحسین یوسفی، یادداشتهایی در زمینه فرهنگ و تاریخ، ج۱، ص۳۴.)
دیگر مروجین و نویسندگان معروف توقیع و رقاع « ابوالفضل احمد بن محمد خازن دینوری خراسانی بوده است که دایره المعارف بستانی(بیروت لبنان) او را چنین تعریف کرده است ابن الخازن الدینوری الاصل البغدادی المولد و الوفاه ...کاتب شاعر... انما شهر به جمال خطه حتی کان اوحد وقته فیه... ولد سنه ۴۷۱ هجری و توفی سنه ۵۱۸هجری... »
تاریخ الخطّ و الادابه این دو شعر را از ابن خازن نقل کرده است:
ولم یستقم یحرم مناه و من یزغ / یختص بالاسعاف والتمکین
انظر الی الالف استقام نفاته / عجم و فاز به اعوجاج النون
علت نام گذاری خط توقیع و رقاع
التوّقیعُ ما یُوقعُ فی الکتاب مَن الجواب و منهُ توقیعُ العسکریُّ علیهالسلامُ و غیرهُ(مجمع البحرین)
التوّقیع _ ما یوقع فی الکتاب الحاق شی فی الکتاب بعد الفراغ ـ منه توقیع السلطان طغراوه ج تواقیع(المنجد)
گویند فرق بین ثلث و تواقیع این است که مقدار و اندازههای حروف در تواقیع کوچکتر است و بدین سبب سهولت و روانی خاص آنها میباشد«جامع محاسن».
توقیعگویند که قضات سجلات محکمه را بدین خط نویسند و توقیعات و روایات را نیز با این خط نگارند توقیع را پنج دانگ دور و دانگی سطح گفتهاند(فوائدالخطوط بخارایی).
بعضی مانند تذکره نویسان هفت قلمی دهلوی نصف سطح و نصف دور نوشته و مسلم اشتباه است زیرا سطح توقیع کمتر از ثلث میباشد. قلم توقیع گویند که خلفا و وزرا بر پشت کتاب داستانها توقیع میکرده و مینوشتند(تاریخ الخط و آدابه).
وضع امروز توقیع این است که در ایران جای خود را به رقاع داده است و شاید خطّ توقیع کمی از باب تفنّن نوشته شود اما در ممالک اسلامی عربی قط خط اجازه استعمال میشود و از توقیع قدیم جز در قطعات قدیم آن ها دیده نمیشود.
تذکر دیگر آن که توقیع گذشته از سابق دیرین یکی از اقلام انتخابی یاقوت بوده است تا مدتی از عهد یاقوت به بعد پایان کتابها و قرآنها که مشتمل بر نام سفارش دهنده یا پذیرنده هدیه و تاریخ اتمام و مکان و نام کاتب بوده بدان مینوشتند پس از مدتی چون خط رقا آسانتر ازتوقیع بود به جای آن به کار رفت و توقیع از رواج بیفتاد.
نمونههای موجود از خط توقیع
مونههای گوناگون و کهنی از خط توقیع باقیمانده است، از جمله: توقیع ابن بوّاب در موزه اوقاف استانبول؛ توقیع عبدالرحمان صائغ در دارالفن اسلامی قاهره دو صفحه از مرقع توقیعِ (قطعاتی که در آن خط توقیع به کار رفته است) بایقرا طهماسب به خط ارغون کاملی و توقیعی به خط عبدالله صیرفی هر دو در قرن هشتم و مرقع توقیع عبدالله هروی در قرن نهم، هر سه در موزه طوپ قاپو/ طوپقاپی سرای ترکیه؛ توقیعی از حافظ عثمان در موزه اسلامی و ترک در استانبول؛ توقیعی به تاریخ ۱۳۲۱ به خط میرعلی مستوفی در مجموعه نصیری در دانشگاه تهران و «بسم الله» های غیرمعمول احمد قره حصاری (متوفی ۹۶۳) به خط توقیع جلی که در کتاب خط و خطاطان چاپ شده است.(آنه ماری شیمل، خوشنویسی و فرهنگ اسلامی، ج۱، ص۱۰۹، ترجمه اسدالله آزاد.)(حبیب الله فضائلی، اطلس خطّ، ج۱، ص ۲۶۹.)
توقیع: اصطلاحی در فرهنگ شیعی
توقیع به نامهها و نوشتههای امامان شیعه اشاره دارد. توقیعها به خط یا املای امامان بود و معمولاً در پاسخ پرسشها و درخواستهای شیعیان صادر میشد و از طریق شبکه وکالت به دست شیعیان میرسید.
توقیعات یا به خط خود امامان بوده است یا آنها املا میکردهاند و دیگران نوشتهاند. آنان در مواردی، ذیل توقیع، بر نگارش آن بهخط خود تصریح کردهاند. احتمال داده شده که تصریح بر نگارش توقیع به خط امام مهدی(عج)، برای شناسایی توقیعات دروغینی بوده که به او نسبت داده میشد و یا شناسایی ادعای برخی منحرفان در مورد نگارش توقیع.(شبیری، «توقیع»، ص۵۷۹-۵۸۰.)
شاهد این سخن آن است که احمد بن اسحاق قمی در دیدار با امام عسکری(ع) از او درخواست کرد نوشتهای برایش بنگارد تا با آن نامههای امام را شناسایی کند و امام درخواست او را اجابت کرد. اصحاب امامان با دستخط امامان آشنا بودند و آن را از دیگر خطها تشخیص میدادند.(شبیری زنجانی، کتاب نکاح، ج۹، درس ۳۲۹، ص۳ به نقل از شبیری، «توقیع»، ص۵۸۴.)
توقیعات در موضوعات فقهی، اعتقادی، عزل و نصب وکیلان، اعلام وصول وجوهات شرعی، تکذیب مدعیان دروغین نیابت و.. بوده است. در منابع حدود ۱۰۰ توقیع به امام مهدی(عج) نسبت داده شده که مربوط به دوره غیبت صغری است.
فقیهان شیعه در مواردی برای استنباط احکام شرعی به توقیعها استناد کردهاند. از نظر آنها توقیعهایی که صدورشان از امامان قطعی است، معتبرند.
توقیع در فرهنگ شیعه به نوشتهها، نامهها و در مواردی به پیامهای شفاهی امامان شیعه اشاره دارد.(محمدی ریشهری، دانشنامه امام مهدی، ج۴، ص۱۱۵.)
توقیع در اصل به نوشتهای در حاشیه و پشت شکایات، به خط خلیفه یا سلطان یا برخی از فرمانروایان گفته میشد که بر رسیدگی به شکایات تأکید میکرد.(زَبیدی، تاجالعروس، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۵۲۵، ذیل «وقع».)
چنانکه در کتاب دانشنامه امام مهدی(ع) آمده نخستین نوشته از امامان شیعه که توقیع نامیده شد، دستخط امام کاظم(ع) در پاسخ دایی حسن بن علی وشاء بود که از وی درخواست کرده بود برای پسردار شدنش دعا کند. متن توقیع مذکور در کتاب قُربالإسناد آمده است. پس از آن، تعبیر توقیع درباره برخی از نوشتههای امام رضا(ع) نیز به کار رفته است. در دوره امامین عسکریین با گستردهتر شدن جامعه شیعه و حصر امام هادی(ع) و امام عسکری(ع)، صدور توقیع از این دو امام نسبت به امامان پیشین بیشتر شد.(محمدی ریشهری، دانشنامه امام مهدی، ج۴، ص۱۱۶.)
توقیع در دوران حضور ائمه فقط به پاسخهای مکتوبی که امامان در پاسخ به شیعیان صادر میکردند گفته میشد. اما درباره حضرت مهدی همه نوشتههای او را شامل میشود، هرچند در پاسخ به درخواست یا پرسشی نبوده باشد. همچنین توقیع درباره احادیث غیرمکتوب حضرت مهدی نیز به کار رفته است.(شبیری، «توقیع»، ص۵۷۷.)
واژه توقیع در روایات
واژه توقیع نخستین بار در روایتی از امام کاظم علیهالسلام دیده شده، همراه با حرف جرّ «فی» که پس از آن لفظ کتاب آمده است، به معنای یادداشتی که امام در زیر یک نامه نوشته بودهاند.
با همین ترکیب و در همین معنا در چند روایت از امام رضا علیهالسلام نیز به کار رفته است.
کاربرد واژه توقیع در زمان ائمه
در زمان امام رضا علیهالسلام توقیع تنها برای یادداشتی که در همان نوشته اصلی نگاشته میشده به کار میرفته، لذا در مقابل «کتاب مفرد» قرار میگرفته، ولی پس از آن حضرت، کاربرد اصطلاحی توقیع گسترش یافته و یادداشتهای مستقل امام زمان علیهالسلام، که مسبوق به پرسش نبوده، نیز با عنوان توقیع شناسانده شده است.(ابن بابویه، کمالالدین و تمامالنعمه، ج ۱، ص ۵۰۲، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.)
این واژه درباره احادیث غیرمکتوب آن حضرت هم به کار رفته است. علاوه بر آن، برخی سخنان خاص نایبان آن حضرت همچون اخبار بر غیب و نیز اظهار نظر درباره مسائل دینی، در محدوده توقیعات ذکر شده است. وجه کاربرد اخیر احتمالاً سخنی از حسین بن روح نوبختی بوده که در آن تأکید کرده که در امر دین از خود سخن نمیگوید، بلکه همه را از «اصل» (امام عصر علیهالسلام) شنیده است.(کلینی، اصول الکافی ج ۱، ص ۳۳۰.)
محمد بن علی بن بابویه یک روایت را که موضوع آن تبرک جُستن به امام عصر در هنگام ولادت است در باب توقیعات آورده که درست به نظر نمیآید.(ابن بابویه، کمالالدین و تمامالنعمه، ج ۱، ص ۵۱۸، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.)
ارسال توقیعات از طریق شبکه وکالت
ردوبدل کردن توقیعات از طریق وکیلان امامان که به آن شبکه وکالت گفته میشد، صورت میگرفت. شیعیان از مناطق مختلف وجوهات شرعی، درخواستها و پرسشهای خود را از طریق وکیلان ائمه به امامان رسانده و از همین طریق پاسخها و توقیعات را دریافت میکردند.(طوسی، الغیبه، ۱۴۱۱ق، ص۳۵۴.)
در دوره غیبت صغری این وظیفه بر عهده نواب اربعه بود و آنان از طریق وکیلان خود با شیعیان در مناطق مختلف در ارتباط بودند. البته گزارشهای روایی وجود دارد که بر اساس آنها شیعیان از راههای دیگری و بدون واسطه وکیلان نیز درخواستهای خود را به امامان رسانده و یا توقیعاتی را از آنان دریافت میکردند. به عنوان مثال بر اساس نقل قطب راوندی، محمد بن یوسف شاشی با واسطه زنی که به خانه امام مهدی(ع) رفتوآمد داشت، نامه خود را به او رسانده و توقیعی دریافت کرده است.( قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۶۹۵.)
توقیعها پس از صدور، توسط پیکی مخصوص، با ارائه نشانهای فرستاده میشد. هویت پیکها در گزارشها ذکر نشده و با تعابیری همچون «امرأة» (زن)، غلام (جوان)، غلام اسود (جوانی سیاه)، الرسول من عند الحسین بن روح (فرستاده حسین بن روح) و رسول الخلف (فرستاده جانشین) از آنان یاد شده است. دلیل این کار تقیه دانسته شده است.(شبیری، «توقیع»، ص۵۸۱.)(صدوق، کمالالدین، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۴۸۷ و ۴۹۱ و ۴۹۵ و ۴۹۷ و ۵۰۵.)
خط توقیع برای نوشتن، به موضوع خاصی منحصر نبوده است؛ چراکه بیشترشان در پاسخ به پرسشهای فقهی و اعتقادی و نیز درخواستهای شیعیان صادر شده است. از این رو در آنها از موضوعات مختلف سخن آمده است. عزل و نصب وکیلان، بیان وظایف وکیلان، اعلام وصول وجوهات شرعی، تکذیب مدعیان دروغین نیابت و پاسخ به درخواستهای شخصی شیعیان از موضوعات توقیعات بوده است.
اعتبار توقیعات
از نظر فقیهان، هر توقیعی که به صدور آن از امامان اطمینان حاصل شود، معتبر خواهد بود. از این رو، برخی از فقیهان شیعه در مواردی برای استنباط احکام شرعی به توقیعات استناد کردهاند. با این حال، برخی از فقیهان در اعتبار مکاتبات (توقیعات معمولاً به صورت مکاتبه بوده است) مناقشه کرده و آنها را همعرض و برابر با احادیث شفاهی ندانستهاند؛ اما در کتابهای فقهی دلیلی بر بیاعتباری مکاتبه یا همارز نبودن اعتبار آن و حدیث شفاهی ذکر نشده است.(شبیری، «توقیع»، ص۵۸۴.)
همچنین در مقابل این سخن، گفتهاند کتابت، سیره امامان شیعه و نیز روش متداول اقوام گوناگون بوده و مکاتبات برای عمل کردن صادر میشده است.(کنی، توضیحالمقال، ۱۴۲۱ق، ص۲۶۰.)
توقیعات امام زمان(عج) چیست؟
به نامهها و نوشتههای از امام دوازدهم شیعیان نوشته شده است، اشاره دارد که در دوره غیبت صغرا در پاسخ به پرسشهای شیعیان صادر شده است. در منابع حدیثی شیعه حدود ۱۰۰ توقیع از امام مهدی(ع) در موضوعات فقهی، اعتقادی و... نقل شده است.
منبع شناسی توقیعات
توقیعات در منابع روایی شیعه به صورت پراکنده ذکر شده است. در کتاب رجال کَشّی توقیعات فراوانی از امامان شیعه نقل شده است.(محمدی ریشهری، دانشنامه امام مهدی، ج۴، ص۱۱۳.)
در کتابهای کمالالدین شیخ صدوق و الغیبه شیخ طوسی، توقیعات امام مهدی در بخش مستقلی گردآوری شده است.(صدوق، کمالالدین، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۴۸۲-۵۳۲)
درباره توقیعات آثاری هم به صورت مستقل در قرن سوم قمری و پس از آن نوشته شده است. در رجال نجاشی از کتابهای «مسائل ابیمحمد و توقیعات»، «قرب الاسناد الی صاحب الامر علیهالسلام» و «مسائل الرجال و مکاتباتهم اباالحسن الثالث علیهالسلام» اثر عبدالله بن جعفر حمیری محدث شیعه در قرن سوم قمری و التوقیعات نوشته محمد بن عیسی بن عُبَید از اصحاب امام جواد نام برده شده است.(نجاشی، رجال النجاشی، ۱۳۶۵ش، ص۳۳۴.)
التواقیع تألیف عبدالله بن صلت از اصحاب امام رضا(ع) از دیگر آثار در این زمینه است.(محمدی ریشهری، دانشنامه امام مهدی، ج۴، ص۱۱۳.)
قلم رقاع
قلم رقاع قلمی است که در رقعهها یعنی برگههای کوچک در مکاتبات لطیف و داستانها و حکایات و غیرذلک به کار میرود صور و اشکال خط رقاع در حال افراد و ترکیب مانند ثلث و توقیع است به غیر اینکه با توقیع در این امور متفاوت میباشد:
۱. قلم رقاع در استداره و دور مایلتر و زبانه قلم در تراش کوتاهتر از توقیع است.
۲. حروف رقاع ریزتر و لطیفتر از حروف توقیع میباشد.
۳. برخلاف ثلث و توقیع که در آنها ترویس لازم بود در منتصبات رقاع مانند الف و کاف و لام ترویس لزوم ندارد.
۴. به غیر از ص ، ض ، ط ، ظ ، ع مفرد و اول در خط رقاع حلقههای دیگر چون فا ، قاف ، میم ، واو ،و حتی لام الف محققه بسته بودن جایز و روا است.
۵. حروفی خاص رقا است که در ثلث و توقیع غیره یافت نمیشود مانند: الف مماله به طرف راست و غیره« ال ، العزیز ، _و ....» (صبح الاعشی جز ثالث ص۱۱۹).
کلمه «رِقاع» جمع رُقعَه است، به معنی پارهها و نوشتههای مختصر و نیز به معنی صفحه کوچک است. «خط رِقاع» از جمله خطوط ششگانه در خوشنویسی اسلامی است. این خط از خط ثلث مشتق شده است، که اغلب برای مکاتبات خصوصی بر روی کاغذهایی در ابعاد کوچک و یا نگارش کتابها و جزوه های عرفی و غیر مذهبی و داستان ها و حکایت ها رواج داشت است. خط رقاع بر اثر نیاز به تندنویسى و مختصر نوشتن، در نامه نگاری ها بکار مىرفته است. و از نظر تشابه و مقایسه با خط فارسی شبیه خط شکسته نستعلیق در مقابل خط نستعلیق است.
صورت و اشکال خط رقاع به صورت مفرد و در ترکیب مانند خط ثلث و خط توقیع است و شباهت بسیار زیادی به خط توقیع دارد. اختلافات رقاع با توقیع به شرح زیر است:
تفاوت خط توقیع با رقاع بیشتر در درشتی و ضخامت بیشتر حروف نسبت به رقاع است و قوسها نیز کم انحناترند. در خط رقاع دور بیشتر از توقیع است. در خط رقاع زبانه ی قلم، در تراش کوتاه تر از توقیع است. حروف رقاع ریزتر و لطیف تر از حروف توقیع نوشته می شود. در منتصبات رقاع مانند الف و کاف و لام ترویس (سَرک) لزومی ندارد.
پدیدآوردن و یا حداقل سامان دادن و منزهکردن تمامی خطوط ششگانه را از ابتکارات ابن مقله (م، ۳۲۸ ق) میدانند؛ اما در کتاب «الفهرست» اثر ابن ندیم اختراع این خط به ذوالریاستین فضل بن سهل وزیر مأمون عباسی نسبت داده شده است. این خط از خطوط محبوب خوشنویسان عثمانی بود و اصلاحات لازم در آن توسط خوشنویس مشهور شیخ حمدالله الاماسی (م، ۹۲۶ ق) صورت گرفت. این خط به تدریج توسط دیگر خوشنویسان سادهتر شد و به صورت خط رقعه درآمد که امروزه از رایجترین و متداولترین خطوطی است که در سرتاسر دنیای عرب بهکار میرود.
رقاع خطی است گرم و نرم که حرکت قلم در گردش آن آزادتر از ثلث و توقیع و تقریباً تمام آن دور است و کمتر از یک ششم سطح در آن دیده می شود. حرکت قلم در آن سریع و حروف پر و فربه و کوتاه نوشته می شود. و بدین جهت قلم آن مدوّر یعنی دو نیش آن مساوی تراشیده می شود. این خط بیشتر بدون تداخل و تو در تو شدن با فاصله منظم نوشته می شود (گاهی به ضرورت درهم نوشته می شود) و دارای ترکیبی یکنواخت و یکدست و خالص می باشد. این خط بیشتر بدون اعراب و حرکات و تزیینات، و گاهی با اندک تزیین و جزیی حرکات نوشته می شود. رقاع مانند خط إجازه در پایان قرآن و کتاب و تعیین تاریخ و نام امراء و بزرگان و نام نویسنده نیز بکار برده می شده است.
بعضی از خطاطان در اختصار و کوچک کردن کلمات رقاع افراط کرده اند تا جایی که چند حرف را از کلمه ای انداخته و آن را به صورت رمز و اشاره یا علامت در آورده اند، که این کار شایسته نیست و باید خوشنویس تا حد امکان اصول و قوانین خط را رعایت کرده و حذف و تصحیفی درآن روا ندارد.
به طوری که از مکتوبات به دست می آید، این خط در دوران های پییشین در تمام ممالک اسلامی رایج و متداول بوده و پس از رواج إجازه در ترکیه و ممالک عربی متروک شده است ولی در ایران تا کنون معمول و متداول است.
قلم غُبــار
غُبار لغۀ به معنی گرد و هَبا نیز به همین معنی است. « بدان جهت غُبار گویند که چنان ریز و ضعیف نوشته میشود که چشم از دیدن آن در زحمت و ضعف است و همچنان که چیزی را هنگام برخاستن گرد و خاک به خوبی نمیبینند و گرد مانع تشخیص او میشود و آن قلمی است که در ورقی به قطع بسیار کوچک نوشته گردد و خط غبار را در نامه کبوتر(که در ورقهای مانند بلیطهای امروز) بهکار برده و به بال کبوتران میبستند و بدین سبب آن را قلمالجَناح هم گفتهاند و آن قلم ریزهای است متولد از رقاع و(نسخ)(حلقههای آن باز و گشاده) و بدون ترویس(سَرَک) و باز و بسته در آن جایز دانستهام و شایسته است که قط قلم آن مایل به تدویر باشد به علت تفریع آن از قلم رقاع و(نسخ) (صفحه ۱۳۲ جز سال صبح الاعشی آخرین قلم منقول از این کتاب).
قلم غُبار در زمان قلقشندی صاحب صبح الاعشی بدین طریق بوده که تعریف کرده و آن را متولد از رقاع و نسخ دانسته است اما بنا بر روایتی که خود صبح الاعشی بدین طریق بوده که تعریف کرده و آن را متولد از رقاع و نسخ دانسته است اما به روایتی که خود صبح العشی از ابن مقله نقل کرده قلم غبار خالص دور است و هیچ حرف و صورتی از آن مستقیم و مسطح نیست لذا قلم غبار با این نظر خالصاً زاییده از خط رقاع است و نسخ را در آن دخالتی نبوده است و قسمتی از آن روایت این است (و قلمُ غُبار الحِلبَه و هو قلم مستدیر کله لیس فیه شی مستقیم...)
دلیل دیگر که غبار الحلبه خالصاً متولد از رقاع است این است که نمونه خط رقاع در کتاب جامع محاسن شیوه رقاع خالص است و مخلوط نیست یعنی از حروف نسخ چیزی در آن دیده نمیشود. دلیل دیگر آنکه خود وضع خطّ و مورد استعمال ایجاب میکرد که از نظر صرفهجویی وقت و کاغذ با خطی یک دست و ریز به سرعت نوشته شود و از روی سلسله مراتب توقیع خُردتر از ثلث و رقاع از توقیع و غُبار از رقاع به وجود آمده است و لذا حلقهها و گرهها یر از حلقههای صضطظ ،ع ، حا ، ه تمامی در این خط بسته است و آنچنان که صبح الاعشی باز و بسته هر دو را روا داشته باز بودن این گونه حروف لایق و موافق این خطّ ریزه نیست.
بنابراین خط غُبار یا غُبارالحلبه نین خلاصه و توصیف میشود: خطّی است یک دست خالص و یکنواخت ـ بسیار ریز و کوتاه که همه آن دور و خالی از سطح و بدون سَرَک فشرده و جمع و جور و منظم و واضح و عین وسط و آخر و حروف فاء، قاف، واو، میم، لام، الف گرفته و پُر و خالصاً از رقاع متفرع گشته است قلم در این خط به سرعتی بیشتر از رقاع در حدود رقعه گرم و نرم است و حرکت و قط آن تقریبا مستوی میباشد.
پوشیده نماند که بنابر عقیده بسیاری از محققان و کتاب متاخر، قلمغُبار خاص یک نوع خطّ نیست و همه خطوط را میتوان با قلمغُبار نوشت به طور خالص، زیرا مخلوط آن پسندیده نیست مثلاً میتوانیم از نستعلیق و شکسته و نسخ و ثلث و محقق و کوفی و دیوانی و رقعه هر یک را به خط غُبار بهتربگوییم به قلمغُبار بنویسیم و این مطلب در شمارش اقلام در کتاب محمود یارز اشاره شده و در لغت ترکی به اینجه تعبیر کرده است(اینجه ثلث ، اینجه نسخ و ...)
میرعلی هروی در مداد الخطوط گوید طومار و محقق و رقاع و ریحان نسخ است. که ثلث او به توقیع نوشت.
لیکن در اصل وضع شش است و از جهات سته گرفتهاند... از بهر آن که هرگاه خطّی را از این خطوط به قلم باریک نوشتند غُبار میشود و به قلم جلی کتابت کردی طومار شد(در رسالهای خطّی که مؤلف را معلوم نکرده به خط نسخ عالی سیّدهاشم نامی نیز چنین است که در اصول خط تغییر نیست تفاوت در اندام قلم است قوی را طومار گویند باریکتر غُبار).
جز اینکه قلمغُبارالحلبه را غیر از قلمغُبار بشماریم و همچنان که در کتاب« تحفه اولیالباب فی صناعه الخط و الکتاب » تألیف عبدالرحمان بن الصایغ(متوفی ۸۴۵هجری) این نام را جداگانه دو قلم به حساب آورده است و ما در مقدمه به آن اشاره کردهایم لذا میتوان تفصیل کرد که قلم غُبارالحلبه همان قلم قدیمی است که واضع الاصل آن احول محرر و محذب و مهندس آن ابنمقله بوده او خالصاً از فروعات ثلث است و اما قلم غُبار(مطلق) آن است که باریک و دقیق هر قلم از اقلام بوده باشد.
در کتاب اصناف الکتاب از قول ابن مقله نیز نام دو قلم را جدا جدا قلمالحلبه و غُبارالحلبه ذکرکرده و مؤید این نظر خواهد بود.
نتیجه گیری:
خط غبار یا غبار الحلبه (غبار به معنای گرد خاک ناشی از سم اسبان) در ایران جهت سرعت در نوشتن و استفادهٔ کمتر در کاغذ، مورد استفاده قرار میگرفت که در قرن سوم هجری از خط ریاسی مشتق شده است.
این خط دارای حروف ریز و ساختاری مدور است. بعضی ویژگیهای این خط وابسته به خط ثلث و خط نسخ است. این نوع خط در ابتدا برای فرستادن پیغام هائی استفاده میشد که کبوتران نامه بر حامل آن بودندو همچنین خط بال هم نامیده میشد. خط جامع و یکپارچهای بوده و به طور برجستهای مدور، بدون کشیده، خیلی فشرده و سریع میتواند نوشته شود.
کاربرد خط غبار بیشتر در نگارش پیامهایی بود که میبایست با کبوتر ارسال شوند. همچنین در نگارش نامهها و مکاتبه روی ورقههای کوچک کاغذ و حتی کتابت قرآنهای کوچک از این خط استفاده میشده است.
خوشنویسانی که بعدها وارد این جرگه شدند، منکر خط غبار به عنوان یک خط مجزا بودند. آنها میگفتند:هر خطی میتواند به طور یکسان و مساوی کوچک شود.
قلم مُسَـلسَـل
اساسِ خطِ مسلسل، خطوط ثلث یا توقیع است که در یک سطر با خطهای ظریف و نازک بههم زنجیر شده است. در خط مسلسل تمام حروف بههم پیوسته و متصل نوشته میشود و هیچ حرفی از آن منفصل نیست. خط مسلسل از خطوط رایج نیست و برای تفنن نوشته میشود.
زمانیکه حافظ شکوه سر میدهد که دلدارش پیامی به خط سلسله وار برای به دام انداختن مرغِ بیقرار دلش نفرستاد، با زیرکی به خط مسلسل اشاره میکند.
نام این خطّ، به نقل از صبح الاعشی آنجا که اختراع آن را به احول محرّر نسبت داد، ذکر شد که اول قلمی از ثلث و ثلثین پدید آورد، تمام حروف آن به هم پیوسته و متصل بود و هیچ حرفی از آن منفصل دیده نمیشد آن را مسلسل نام گذاشت اما آن کتاب نمونهای از خط مسلسل نیاورده است.
تنها کتابی که از خط مسلسل نمونه داده جامع محاسن است ظاهر و سیمای خط مسلسل شان میدهد که اصل و اساس آن خط ثلث یا توقیع است که در یک سطر خطهای ظریف و نازک حروف و کلمات به هم پیوسته و زنجیر شده است.
باید دانست که خط غُبار به آن صورت و معنی قدیم خود و خط مسلسل از خطوط معمول روز نیست مگر آنکه از باب تفنّن و تنوع آن ها را بنگارند.
فروعی را برای ثلث گفتیم از توقیع و رقاع و غُبار و مسلسل تواقیع یا توقیعات نیزگفتهاند.
قلم عقدمنظوم و قلم لؤلؤی که در شمار اقلام جامع محاسن آمده است اوّلی با قلم مسلسل و دومی با توقیع تفاوتی غیر از ریز و ظریفتر یا فشردهتر نوشتن ندارند، و لذا این جزئیات موجب استقلال قلمی و خطی نمیگردد.
خلاصه سیر خط ثلث
1)خطاطان، «خط ثلث» را مادر خطوط گفتهاند. ثلث خطی است که از کوفی استخراج شده و ابداع آن را به «ابوعلی بن مقله بیضاوی شیرازی» معروف به ابن مقله که در قرن سوم هجری میزیسته است نسبت دادهاند و بعد از آن «ابن بواب» انواع گوناگون ثلث تزیینی را ابداع کرد و اوست که زیبایی و ظرافت را به این خط اضافه کرده است.
2)یکی از دلایلی که برای گذاشتن نام ثلث بر این نوع خوشنویسی آورده شده است، داشتن ۱/۳ سطح (خطوط مستقیم) و ۲/۳ دور (خطوط انتهایی) در داخل کلمات آن میباشد.
از هنرمندان ثلث نویس معاصر میتوان افراد زیر را نام برد: حامد آلامدی در ترکیه، هاشم محمد بغدای در عراق، احمد نجفی زنجانی و طاهر در ایران.
3)الفبای کشیده و بلند و دوایر نسبتاً کم عمق و تو در تو نوشته شدن، از خصوصیات این نوع خوشنویسی است. همین تو در تو نوشتن و سوار بر یکدیگر شدن کلمات باعث شده تا از درجه خوانایی آن کم شود.
4)این خط از لحاظ ظاهری بی شباهت به خط محقق نیست، با این تفاوت که در این خط برخلاف محقق، دور حروف بیشتر و اندازه آنها کوچکتر است. ریتمی که در اثر تکرار ضربههای عمودی و بلند حروف در این خط ایجاد میشود القاء کننده قدرت عظمت و بزرگی است. مهمترین کاربرد خط ثلث در کتیبه نویسی است.
5)خط ثلث دارای بار مذهبی نیرومندی میباشد و به همین لحاظ در دوره پس از انقلاب در آثار گرافیکی برای نوشتن آیات قرآن و ادعیه بکار میرود. همچنین در عناوین برخی مجلهها پشت جلد کتاب و طرح تمبر و … نیز بکار برده میشود.
6)خط ثلث با ساختارى ایستا و موقر، بیشتر در تزئین کتابها و کتیبهها بهکار مىرفته است. انواع گوناگون ثلث تزئینى توسط ابن مقله، ابن بواب و یاقوت ابداع شده که براى کتابت قرآن و دیگر کتب مذهبى بکار مىرفته است.
7)ابنبواب زیبایى و ظرافت را با خط ثلث همراه کرد. خط ثلث در ایران براى نوشتن عنوان سورههاى قرآن کریم، پشت جلدنویسی، سرلوحهها، و بخصوص در کتیبهها و کاشىکارىها بکار رفتهاست و هنوز نیز رایج است.
© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}